خسته
سه شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۲۱ ب.ظ
آرامش نیمه شب تنها تسکین دل شکسته ی من شده! امشب را بیدار سر می کنم. شاید سکوتش آبی بر آشفتگی هایم باشد.
در تمام عمر بیهوده ام هرگز این همه فشار روی دوش هایم نبوده و هرگز این گونه تنهایی مرا نرنجانده. امشب کسی دلم را شکست و بدتر از آن رفتار تحقیر آمیزش خاطر خسته ی این روزهایم را خسته تر کرد! به لطف این عزیز چیزی نمانده که بمیرم چرا که بغض بزرگی نمی گذارد نفس بکشم.
عزیز من ( که واقعا هم عزیزی) آن همه ایمانت را بگذار در کوزه آبش را بخور!
۹۴/۱۰/۱۵