خواب سرگردانی

دیوها را دوست بدارید!

خواب سرگردانی

دیوها را دوست بدارید!

به صبح رسیدن

يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۱۹ ق.ظ

سخت است توصیف ثانیه ها و دقیقه ها و لحظه هایی که سپری می شوند. من همچنان نالان از این گذر پرشتاپ سراسیمه می دوم اما جز خستگی چه حاصل!؟ چیزی به شکستن ماسک روی صورتم نمانده و لبخند ماسیده ام دیگر فریبنده نیست. امید زیر خاک و غبار ذهنم ناپیدا می شود و من ترسان کور سوی کوچک نور را می پایم. آخرین امید. یک ستاره ی کوچک که از پشت شیشه و از میان پرده ها راه گشوده به تاریکی مخوف اتاقم، ذهنم. ساده لوحانه میی انگارم کار خداست! خدا برایم، برای به سر رساندن این شب، این وهم سیاه، روشنایی فرستاده اما رمقی نمانده و دلی که تا به صبح برسانم این شب را! 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۲۷
یک دیو