خواب سرگردانی

دیوها را دوست بدارید!

خواب سرگردانی

دیوها را دوست بدارید!

ب ع 18

دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۱۵ ب.ظ

قد بلندی داشت تا آسمان و سر کوچکش از پس ابرها دید می شد. دست هایش بزرگ و بدون انگشت و پاهای زمختش توی زمین بود. توی خاک. چهره ی تارش تکان می خورد انگار حرف می زد اما صدایش مثل رعد بلند و سهمگین بود و... نامفهوم. از او گذشتم و رفتم. تمام شب تا صبح به یادی گذشت، به باران و به مویه ی باد.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۲۸
یک دیو