خواب سرگردانی

دیوها را دوست بدارید!

خواب سرگردانی

دیوها را دوست بدارید!

باران سوزان

شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۳۸ ب.ظ

باران می بارید. من غرق شده بودم. هر چه راه می رفتم، راه کوتاه نمی شد، تمام نمی شد  من غرق شده بودم در رویای کهنه ام در آرزوی باران. باران می بارید و من می دویدم. راه تمام نمی شد. چشم هایم می سوخت، نمی گریستم. غرق شده بودم، زیر هجمه ی اب فریاد می کشیدم. شنا می کردم و فرو می رفتم، زیر آب و باران، آتش از چشم هایم شعله ور شده بود و در بدنم ریشه می کرد. داشتم می سوختم در آرزوی باران! 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۱۹
یک دیو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی