دل بی قرار
يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۴۷ ب.ظ
رفته ای و اما، این داستان تمام شدنی نیست! جای سر انگشتانت روی احساسم با شکستن هیچ بغضی و فرو ریختن هیچ اشکی پاک نمی شود.
این که روزی با نبودنت کنار بیایم، یا بین تمام دویدن ها و آشفتگی ها و خواب هایی که روزگار برایم دیده است فراموشت کنم تقریبا محال ممکن است. چه بازی ها نمی کند این زندگی! روزی تو را می دهد و روز تاریک دیگری...
بعد این همه سال داغ از دست دادنت تازه است. از دست دادن... دارم آرزو می کنم کاش این همه خوب نبودی، کاش هیچ وقت پیش چشم من نمی خندیدی! خودت هم نمی دانی چه دلفریب بودی!
دلم تنگ شده، دلتنگ شده، جای این همه غصه ندارد. نای خواب دیدن ها و از خواب پریدن ها و دیدن جای همیشه خالی تو را ندارد.
۹۴/۱۱/۰۴