خودکشی
يكشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۸ ب.ظ
راستی که آن دوبار کار خدا بود خدا لطف کرد و ابرویت را از زیر دست و پای مردم بیرون کشید!
بله همین طور هست و گرنه هیچ کس هیچ نقشی نداشت
و مخصوصا تو
پس این غرور احمقانه را از پنجره ی اتاقت دور بینداز.
گمان می کنم قلبم مرض گرفته است یا از جانش سیر شده است. ناکس شب ها نه خودش خواب دارد نه مرا آسوده رها می کند. بهانه گیر و بی قرار، تنها و بریده است و تب کرده و دور از طبیبش. چاه کوچکش پر از غصه شده و غصه که جای آب نمی شود مایع زندگی!
ق
ل
ب
تکه تکه ام،
خودش را می کوبد به تیزی استخوان هایم!
خودکشی می کند انگار.
هی... بد فکری هم نیست این خودکشی.
۹۴/۰۹/۲۲